سایز متن /
اصلاح آهنگ صوت اختصاص بمردان ندارد بلکه بایستی بانوان و دوشیزگان نیز بیشتر از مردان باین امر عطف توجه نمایند و در پی کسب این زیبائی باشند، چه آن گروه بیش از مردان بکنه جمال و قدرزیبائی واقفند ، منتها طرز آهنگ زنان ببدی آهنگ مردان نرسیده و غالبا خوش صوت و خوب آهنگند، و بمحض اینکه از تند تند حرف زدن یا مس مس کردن که دو طرف نقیض یکدیگر است، بر کنار آیند وحد اعتدالی نگاه دارند و از آن اصوات باریک کودکانه که در بعضی دوشیزگان بسبب عدم تربیت یادگار می ماند نیز بپرهیزند زودتر از مردان اصلاح خواهند شد ، بویژه که جرئت ودلیری زنان در کسب زیبائی و تقلید جمال ومدهای پسندیده تازه زیادتر ازمردانست.
حکایت : گویند که دِموستن خطیب مشهور یونان زبانی نا گویا وصدایی نارسا داشت و چون بسخنرانی دلبستگی پیدا کرده و دریافت که لهجه و مخرج حروف و آهنگ صوت او نارسا و نازیبا است، تن بورزش سپرد و روزها در دریا بار بر کنار امواج خروشان دریا می ایستاد و بتنهائی خطبه میخواند و گاهی ریگ نرم بدهان کرده در برابر نمره امواج بادهان پرازریگ فریاد بر میکشید و سخنرانی کرده تا چنان شد که همه عیوب از زبان و حنجره ومقاطع کلام او برطرف گردید و فصیحترین و خوش آهنگترین خطیبان یونان شد!
واصل بن عطا خطیب معتزلی معروف عرب مخرج «را» نداشت و الثغ بود. برای احتراز از نارسائی زبان خطبه هائی انشاد میکرد که حرف «ر» در آن نبود و برای خوب سخن گفتن چنین زحمتی بخود هموار میکرد.
ناگفته نشود که خداوند، حلقوم و زبان و ریه هر کس را طوری آفریده است که گریز از آن میسر نیست، چه با تصدیق باینمعنی باید دانست که اولا نوع صوت جداست و نوع ادای صوت جدا و این معنی درست مثل آنست که کسی موسیقی نداند و اشعار را خارج از قاعده بخواند و بنظر زشت آید و همان کس بمحض اندک مشق و ورزش در علم موسیقی و یافتن طرز ادای صوت چنان خواهد شد که هر کس عاشق شعر خوانی او خواهد گشت و آن زشتی بزیبایی بدل خواهد شد؛
وثانیه حلقوم وحنجره قابل ومستعد تربیت است خاصه که مراد ما درشتی و استواری صوتست نه لطافت و نازکی صوت که خاص بعضی دون بعض است. و هر حنجره ای (جز دو درصد ) قابل ادای صوت مثبت و استوار هست و بوسیله بینى وزبان و تکیه آهنگ باواخر مقطعات کلام یا لغات بر طبق دستور استاد، همه کس میتواند آهنگ صوت خود را در سخن گفتن متین و استوار وخوشنما و مردانه سازد .
۶- فراموش شدن حروف بواسطه عدم توجه
از مجموع تحقیقات فصول قبل دانسته شد که هر گاه توجه و نگاهداری و تهیه قوانین و آئین ها و دستورهای علمی در کار نباشد بتدریج لغات و ترکیبات و اصوات و آخرالامر حروف یک زبان از میان میرود، وغالبا یک حرف جای حرف یا حروف دیگر را میگیرد وصوتی بجای اصوات دیگر می نشیند، چنانکه در طی قرون گذشته همین عمل در زبان فارسی شده است و حرفهائی بحروفی بدل گردیده است.
و نیز ابدال حرفی بحرف دیگر یکی از نوامیس تطور هرزبانی است و خود بحثی است علیحده.
باید دانست که در زبان دری نیز بسبب اختلاط و امتزاج لهجه ها حروف بیکدیگر بدل می شوند که نمونه آن در فرهنگها ضبط است و میتوان بدانجا رجوع کرد در آتیه نیز این عمل صورت میبندد، سبب اینست که دایم لهجه های شهرها در یکدیگر آمیخته و فعل و انفعال صورت گرفته و این قبیل تبدلها روی داده و میدهد، اما باید دانست که تبدلات اساسی و علمی بیش از آن نیست که یاد کردیم مگر شواذ و نوادر .
و نیز تبدلهای دیگری هم از قدیم الایام بسبب «قلب» لغات روی داده است که باید بدان اشاره شود .
قلب در تمام زبانهای عالم موجود است و همه زبانها این عادت دارند که بعض کلمات را بطریق مقلوب ادا کنند و ازین عمل گاهی لغت قدیم از بین میرود و گاهی دولغت بوجود میاید که یکی اصل و دیگری مقلوب آنست و ما در سطور زیرین چندلغت یاد میکنیم :
مَرغزن : ماه پنجم از ماه های هخامنشی ، که بنظر میرسد یکی از ماههای زمستان بوده است و شاید همین لغت است که در زبان دری مرزغن و مرغزن، بقلب تلفظ میشود و گاهی آنرا کانون و آتشدان و گاهی قبرستان معنی کرده اند .
بخل – بلخ : که در تمام کتیبه های قدیم « باخترش » بدون قرائت شین ضبط شده و در اوستاد «باخذی» و در پهلوی « باخل-بخل» و در زبان دری قلب آن ( بلخ) گردیده است.
وفر- وفل – برف: لغت قدیم آن «وفر» بپهلوی «وفل-وفر» و بفارسی «ورف» و« برف» شد.