گریختن سلم و کشته شدن او بدست منوچهر با کشته شدن کاکوى، پشت سلم شکسته شد و آهنگ آن کرد تا به دژ الانان پناه برد. لیک چون خود را به نزدیکى دریا رسانید، هیچ کشتىاى نیافت که با آن به سوى دژ رود. در همان هنگام منوچهر از پس او تاخت و خود […]
تاخت کردن کاکوى نبیره ضحاک چون قارن، دژ الانان را بگشود، به سوى منوچهر شاه بازگشت و آنچه کرده بود، براى او باز گفت. منوچهر بر او آفرین کرد. آنگاه گفت: چون تو از اینجا به سوى دژ الانان برفتى، نبیره ضحاک به نام کاکوى- که بسیار نیرومند و نترس است- از دژ هوخت گنگ […]
گرفتن قارن دژ الانان را چون سلم از کشته شدن تور بر دست منوچهر آگاهى یافت، هراسان شد و خواست تا به دژ الانان که در پشت سرش بود، واپس رود. از دیگر سوى، منوچهر نیک اندیشید که اگر سلم، روى از نبرد بپیچد، تنها جاى استوارى که مىتواند بدانجا رود و در آن […]
پیروز نامۀ منوچهر نزد فریدون پس منوچهر در نامهاى به شاه آفریدون نوشت: آفرین باد بر خداوند خوبى و پاکى و داد. گیهاندار فریادرس را سپاس که در سختىها کسى جز او دست کس نگیرد. پروردگار جاودان، رهنماى و دلگشاى. و آفرین باد بر فریدون، خداوند تاج و تخت و گرز، خداوند داد و دین […]
کشته شدن تور بر دست منوچهر چون روز به نیمه رسید، تور و سلم چاره کردند که چون شب فرا رسد، ناگهان به سپاه منوچهر شبیخون زنند. پس به ساختن کار سپاه براى شبیخون پرداختند. چون کار آگاهان منوچهر آگهى یافتند که ایشان آهنگ شبیخون کردهاند، شتابان به سوى منوچهر رفتند و او را […]
مردانگی منوچهر و سپاه او در جنگ با تور چون سپیده بردمید، منوچهر با جوشن و تیغ و کلاه خود رومى از دل سپاه بپاخاست. با بپا خاستن او ناگهان همه سپاه فریادى کشیدند و نیزهها را خشم آگین بالا بردند. زمین همچون کشتىاى بر آب گشته بود که گویى به شتاب به سوى […]
تاخت کردن منوچهر بر سپاه تور چون شب فرا رسید قارن و سرو- شاه یمن- که سگالشگر سپاه بود- به پیش سپاهیان شدند و برخروشیدند که: اى نامداران و شیران شاه بدانید که این جنگ، جنگ با اهریمن و دشمن خداى است، پس کمر به جنگ ببندید و هشیار باشید و بدانید که هر […]
فرستادن فریدون منوچهر را به جنگ تور و سلم پس فریدون را آگهى دادند که لشگر به این سوى جیحون رسید. فریدون به منوچهر بفرمود تا سپاهیان را به سوى دشت ببرد و در این جنگ، سخت خردمند باشد تا کارها به کام او شود. منوچهر گفت: اى شاه سرفراز این کیست که به […]
پاسخ دادن فریدون پسران را چون فریدون، پیام آن دو فرزند ناپاک اندیش را بشنید، فرستاده را گفت: آیا چگونه توان، خورشید را نهفتن؟ نهان دل آن دو مرد پلید، از خورشید نیز روشنتر است. من هر آنچه را که بگفتى شنیدم، اینک پاسخ من بشنو و به آن دو بىشرم ناپاک و ستمکار نترس […]
پیام فرستادن پسران نزد فریدون فرستادۀ سلم و تور اگر چه پیام ایشان را سخت بیهوده یافت، لیک با آن پیلان و گنجها به درگاه فریدون شتافت. چون از رسیدن این فرستاده به فریدون آگهى رسید، بفرمود تا تخت شاهى را با دیباى رومى بیآراستند و خود چون سرو سهى بر تخت پیروزه نشست و […]